جملات عاشقانه
جملات عاشقانه
 
 

چه موجود عجيبي است اين انسان ...

وقتي صدايش مي کني ؛ نمي شنود !

وقتي به دنبالش مي روي ؛ نمي بيند !

وقتي دوستش داري ؛ به فکرت نيست !

اما .... وقتي مي شنود ؛ که ديگر صدايت گرفته ...

وقتي مي بيند ؛ که خسته در راه افتاده اي ...

وقتي به فکرت هست ؛ که ديگر نيستي


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

درد تنهايي کشيدن
مثلِ کشيدنِ خطهايِ رنگي‌ روي کاغذِ سفيد
شاهکاري ميسازد
به نامِ ديوانگي...!
و من اين شاهکارِ را
به قيمتِ همه? فصلهايِ قشنگِ زندگيم خريده ام...
تو هر چه ميخواهي‌ مرا بخوان
ديوانه
خود خواه
بي‌ احساس.......
نميــــــــفروشــــــــــم...!



ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

- چی شد که سیگاری شدی؟

یه شب بارون میومد … خیلی تنها بودم.

-- چی شد که ترک کردی؟
یه شب بارون میومد … دیگه تنها نبودم.

... ... -- چی شد الکلی شدی و سیگار رو دوباره شروع کردی؟
... ... ... ... ......یه شب بارون میومد … دوباره تنها شدم.

-- چی شد آوردنت اینجا، بستریت کردن؟
یه شب بارون میومد … خیلی تنها بودم… تو خیابون دیدمش …
اون تنها نبود..!

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته


منو ببخش به خاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکر دردای تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از توی فکرو خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا بر نگردی پیش من دلواپسی مال منه

ببخش اگه هر دفعه من تو آشتی پیشقدم میشم

مغرورم اما پیش تو تازه خود خودم میشم

از سر شوقه عشق اشکی که روی گونمه

ببخش كه می لرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تو رو میبینمت نگام همش سمت توئه

تموم آرزوی من دیدن لبخند توئه

اگر دلت رو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دست من بزن به پای غیرتم


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته


مهربانم
دیگر نگران تنهایی من نباش

این روزها
دل خوش به محبت غریبه ای هستم
و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می کنی

بیاندیش به بادبادک های بر باد رفته
و کوکانی که پشت چراغ های قرمز
به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می دهند



ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

تو که با من باشی

گم نمی شوم

دست همه را می گیرم

به خانه هایشان می رسانم

تو اگر باشی

گنجشک می شوم

درختها و آسمان را

به هم می دوزم

تو نیستی

بالهایم را قیچی کرده ام

توی تاقچه خاک می خورد!


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

تا چشمانت را دیدم دلم لرزید
تا تو را دیدم دیگر چشمهای جز تو کسی را ندید
پرنده ی تنها از قفس دلم پرید
قلبم صدای تپشهای قلبت را شنید ، سرنوشت لبخندی زد و گفت شما عاشقید



ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

حرف های ما بازهم ناتمام
تانگاه میکنی
وقت رفتن است.
بازهم همان حکایت همیشگی!
پیش ازآن که باخبرشوی
لحظه های عزیمت تو ناگزیرمی شود
آی....
ای دریغ وحسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود

دیرمی شود!


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

ادمها ترك كردن را دوست دارند
سرشان را با افتخار بالا میگیرند
و میگویند : ترک کردم
سیگار را
خانه را
... ... ... دوستانم را
معشوقم را
اما هیچ کس ترک شدن را دوست ندارد
سرِشان را پایین میاندازند
و با همه ی غمِ وجودشان میگویند
ترکم کردند
دوستانم
خانواده ام
عشقم میبینــید ؟
ما همان آدمهایی هستیم که ترک میکنیم
اما وقتی کسی ترکمان میکند
جوری که انگار دنیا به آخر رسیده باشد
بغض گلویمان را خفه می کند.....!




ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:50 :: توسط : عاشق دل شكسته

گل من گر چه رفته اي ديگر نفسم به سوي زندگي بالا نخواهد آمد.

من هنوز هم در فكر تو هستم.

در فكر اين كه آيا پژمرده اي يا در گلدان دل مصنوعي بي آنكه بخواهي استوار ايستاده اي ؟

كاش مرا از بن مي چيدند ولي در كنار تو بودم.افسوس!!!

آري مي انديشم به اين كه گناه من چيست؟

اينكه گل بي مصرفي هستم.

اين كه هيچ كس اطلسي را نمي پذيرد.

به خدا من لطيف بودم،گر چه نامم اطلسي است.

مانده ام در اين باور كه آيا اين قدر گناهكارم كه سزايم چيدن تو بود؟

رفته اي گل من اما هر جا كه هستي من با تو هستم!

همنواي باد بي مروت در ني لبك مي خوانم به يادت اي مهربان.

گر چه رفته اي اما هر شب دعاي خير من و لالايي و بيداري شبانه ي من براي تو بود كه تورا از خواب بيدار كنم.

گل من از اينجا مرو و بدان كه من خودم را فداي مهربانيت مي سازم.

به چشمانت عشق بستم.

تو تنها مونس من بودي اما روزگار تورا از من گرفت تا باز در فرجامي مبهم در سكوت و انزواي خويش ساكت و به سوي آسمان خيره شوم.

كاش دست بي مروتي بود تا مرا هم مي چيد.

از بن مي چيد.

اما افسوس كه تقدير من چنين مي خواند كه بمانم به ياد اطلسي.



ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:49 :: توسط : عاشق دل شكسته

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جملات عاشقانه و آدرس golepichak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 2483
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1